تاریخ انتشار: ۰۷:۰۰ - ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱۶ نظر

نبش‌قبر دیکتاتور | چرا مردم سوریه از حافظ اسد متنفرند؟

آرامگاه حافظ اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه، در شهر قُرداحه هدف حمله قرار گرفته و بنا به گزارش منابع محلی، بقایای جسد او از محل دفن خارج شده است. این آرامگاه که در زادگاه خاندان اسد قرار دارد، پیش‌تر در جریان حملات مخالفان به آتش کشیده شده بود. هنوز مشخص نیست چه کسانی این اقدام را انجام داده‌اند یا جسد به کجا منتقل شده، اما تصاویر منتشرشده از تخریب آرامگاه، این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند: چرا مردم سوریه تا این حد از خاندان اسد نفرت دارند؟

نبش‌قبر دیکتاتور!

رویداد۲۴| گروه تاریخ: در آغاز دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، سوریه کشوری ازهم‌گسیخته و در آستانه‌ی فروپاشی بود؛ سرزمینی زخمی از کودتا‌های پی‌درپی، با ارتشی متلاشی، جامعه‌ای پریشان‌حال و اقتصادی رو به نابودی. در چنین بحرانی، حافظ اسد ـ خلبانی گمنام از اقلیت علوی و عضو دیرپای حزب بعث ـ با کودتایی بی‌سروصدا، اما سرنوشت‌ساز، قدرت را به‌تمامی در دست گرفت. از آن پس، کشوری با اکثریتی سنّی، به‌تدریج زیر سلطهٔ اقلیتی کوچک و منسجم قرار گرفت؛ اقلیتی که شالوده قدرتش نه بر شایستگی و کاردانی، بلکه بر پیوند‌های خونی، هم‌خونی‌های طایفه‌ای و وفاداری‌های قبیله‌ای استوار بود.

حافظ اسد نیک می‌دانست که حکمرانی بر اکثریتی بیگانه، بدون وفاداریِ ریشه‌دار و نهادینه‌شده، سرانجامی جز فروپاشی ندارد. از این‌رو، ارتش، نهاد‌های امنیتی و دستگاه اداری کشور را به‌تدریج با نیرو‌هایی از اقلیت علوی ــ به‌ویژه وفاداران قبیله کلبیه_ پُر کرد؛ تغییری خزنده و بی‌صدا، اما ژرف و سرنوشت‌ساز. بدین‌گونه، جامعه سوریه به‌تدریج به دو نیم شد: اقلیتی ممتاز و برخوردار، در برابر اکثریتی فراموش‌شده و به حاشیه‌رانده‌شده. در همین سال‌ها بود که بذر نفرت، خاموش و بی‌هیاهو، در دل بسیاری از مردم کاشته شد؛ بذری که در طول دهه‌ها، با آبِ تلخِ رنج و تحقیر سیراب شد و سرانجام به انفجار‌های خونین خشم انجامید.

ترس سیستماتیک

در سوریه تحت حکمرانی حافظ اسد، دیگر قانون مکتوب معنایی نداشت؛ قانون نانوشته و هراس‌افکنِ ترس جای آن را گرفت. او در سال‌های نخستین به‌جای ساختار‌های پاسخ‌گو و قضایی، شبکه‌ای از نهاد‌های امنیتی موازی پدید آورد: ادارهٔ اطلاعات نظامی، امنیت سیاسی، امنیت دولتی و ده‌ها ارگان کوچک‌تر. مأموریت این دستگاه‌ها تنها کنترل رفتار شهروندان نبود، بلکه نظارت و جاسوسی بر زندگی خصوصیِ یکدیگر را نیز در دستور کار داشتند.

در چنین فضایی، اعتماد اجتماعی بر باد رفت. دوستی، پیوند‌های خانوادگی و حتی همسایگی زیر سایه شک و تردید پژمرد. یک طنز ساده دربارهٔ رئیس‌جمهور می‌توانست سرنوشت فردی را برای همیشه به سلول‌های بی‌روزن «فرع ۲۱۵» گره بزند. حافظ اسد با این سازوکار هولناک، جامعه را به مجموعه‌ای از زندان‌های پراکنده بدل کرد که هر انسانی، از قدرت اعتماد کردن به دیگران محروم شد و خود به زندانبان خویش بدل گشت. همین ترس خزنده، سال‌به‌سال عمق شکاف میان مردم و حکومت را می‌افزود و در نهایت به نفرتی آشکار و بی‌رحم بدل شد. به‌قول «حَید»، روزنامه‌نگار سوری، جوهره میراث رژیم اسد در یک جمله خلاصه می‌شود: «تلاش برای درهم‌شکستن روح مردم و محروم‌کردن‌شان از تصورِ زندگی در جهانی بهتر.»

کشتار حَما

فوریه ۱۹۸۲، شهر حَما_ با پیشینه‌ای اسلامی و سابقه‌ای انقلابی _به صحنه یکی از سهمگین‌ترین کشتار‌های معاصر بدل شد. شورشیانِ وابسته به اخوان‌المسلمین در برابر حکومت مرکزی دست به مقاومت زدند، و پاسخ حافظ اسد بی‌رحمانه و قاطع بود: اعزام لشکر‌های زرهی، محاصره کامل شهر و آغاز سه هفته گلوله‌باران بی‌وقفه. آن‌چه بر جای ماند، شهری بود ویران، با خانه‌هایی فرو ریخته، خیابان‌هایی خونین و سکوتی که بوی مرگ می‌داد.

آمار کشتگان، هنوز هم محل اختلاف است؛ اما حتی محافظه‌کارترین روایت‌ها نیز از کشته‌شدن دست‌کم ده‌هزار تن سخن می‌گویند. این کشتار نه صرفا برای سرکوب یک شورش، بلکه نمایشی هولناک از قدرت بود؛ پیامی بی‌پرده به تمام سوریه: هر که سلطه خاندان اسد را به چالش کشد، باید بهای آن را با خونِ خویش و نسلش بپردازد. نام حما، از آن روز تا امروز، در حافظه جمعی سوریان مترادفِ ظلم مطلق و خشونت افسارگسیخته باقی مانده است؛ و اگر نفرتی عمیق و تاریخی نسبت به خاندان اسد در دل‌ها لانه دارد، ریشه‌اش بی‌شک در همان خاکستر‌های خونین نهفته است.

لشکر وفاداران؛ ارتشی علیه مردم خود

در آغاز دهه ۱۹۷۰، ارتش سوریه کمتر از ۹۰ هزار نیرو داشت. اما حافظ اسد در طول سه دهه حکمرانی‌اش، آن را به ارتشی بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر تبدیل کرد؛ نه برای دفاع از مرزها، که برای پاسداری از تخت سلطنت. او با تشکیل یگان‌هایی ویژه، از جمله «یگان‌های دفاع» تحت فرمان برادرش رِفاعت، ارتشی وفادار به خاندان اسد پدید آورد؛ ارتشی که اسلحه‌اش نه متوجه دشمن خارجی، که رو به مردمِ خود بود.

پس از کودتای نافرجامِ رفاعت در ۱۹۸۴، این یگان‌ها به «لشکر چهارم زرهی» تبدیل شدند؛ لشکری که سال‌ها بعد در عصر بشار، نقشی کلیدی در سرکوب اعتراضات ایفا کرد. وقتی سربازی می‌دید که مأموریتش دفاع از کاخ‌های مرمرین و ویلا‌های اشرافی است، نه از روستاییِ بی‌پناه یا دانشجویی آزادی‌خواه، آنچه در دلش می‌مُرد «روحیهٔ وطن‌دوستی» بود. این خیانت به مفهومِ وطن، زخمی تازه و کاری بود بر پیکر ملت؛ زخمی که نفرت مردم را از رژیم، ژرف‌تر و ریشه‌دارتر ساخت.

اقتصاد در زنجیر؛ از وعده‌های عدالت تا طایفه‌سالاری اقتصادی

حافظ اسد در آغاز راه، شعار‌هایی عدالت‌محور و سوسیالیستی سر داد؛ اما دیری نگذشت که اقتصاد سوریه، نه به دست مردم، که به یغمای خویشاوندان درآمد. امتیاز‌های انحصاریِ واردات و صادرات ــ از سیمان گرفته تا دخانیات ــ در قبضه حلقه‌ای بسته از وابستگان حکومتی و خانواده حاکم قرار گرفت. در مرکز این منظومه، چهره‌هایی، چون «رامی مخلوف»، تاجر خویشاوند بشار اسد، ایستاده بودند که ثروت کشور را نه با شایستگی، که با وابستگی تصاحب کردند.


بیشتر بخوانید: ماجرای دستگیری فردی برای توهین به بشار اسد| قوه قضائیه اطلاعیه داد


در همین حال، مردمِ عادی ــ کارگر، کشاورز، معلم و پیشه‌ور ــ هر روز بیش از پیش زیر بار فقر، تبعیض و بیکاری خم می‌شدند. کارگری که برای نان شب در صف می‌ایستاد، یا دهقانی که حاصل رنج سالانه‌اش را به بهای ناچیز به دلالان وابسته می‌فروخت، به چشم خود می‌دید که سهم او از میهن، رنج است و سکوت. در چنین نظمی، عدالت نه تنها غایب، که به ابزار تمسخر بدل شده بود؛ تحقیر بزرگی که خشم را در اعماق جامعه انباشت، و ستون‌های مشروعیت حکومت را ویران کرد.

در واقع حافظ اسد بنیان حکومتی را گذاشت که در قاموس تحلیلگران علوم سیاسی «دولتِ مافیا» خوانده می‌شود؛ جایی که مافیا دولت را اداره می‌کند، نه دولت مافیا را؛ جایی که یک گروهی تبه‌کار قدرت سیاسی را در دست گرفته‌اند. برای بسیاری از شهروندان، نتیجه فاجعه‌بار بود: سوریه چنان در بندِ شکنجه و شکنجه‌گران گرفتار آمد که حتی عشق به خاک و میهن را از دل‌ها ریشه‌کن کرد و بر جای آن نفرت نشاند. بسّام بَربَندی، دیپلماتِ پیشینِ سوری که امروز در صفوفِ اپوزیسیون جای دارد، می‌گوید: «اگر اراده می‌کردند و ابزار لازم را در اختیار داشتند، می‌توانستند سوریه را به سنگاپورِ خاورمیانه بدل کنند. اما نخواستند؛ آنان مردم را خرد کردند… تا خود بقا یابند.» می‌توان گفت این تصویری است که اغلب مردم سوریه نسبت به خاندان اسد دارند.

ماجراجویی‌های نظامی

در سال ۱۹۷۶، ارتش سوریه با ادعای میانجی‌گری در بحران لبنان، وارد خاک این کشور شد؛ اما این مداخله به‌سرعت چهره عوض کرد و به اشغالِ آشکار انجامید. حضور نظامی سوریه، با موجی از دستگیری‌های خودسرانه، ناپدیدشدن صد‌ها لبنانی، و تحقیرِ گستردهٔ مردم بومی همراه بود؛ تحقیر‌هایی که زخمی عمیق بر پیکر حافظهٔ تاریخی لبنان نشاند و به دشمنی‌ای دیرپا انجامید.

اما این جاه‌طلبیِ سیاسی، تنها رنجِ همسایه نبود. هزاران سرباز جوان سوری، بی‌آنکه بدانند چرا، در کوهستان‌های بیگانه جان سپردند؛ فرزندانِ حمص، حما، ادلب و دیرالزور، که در دل شوف و صیدا خاک شدند، بی‌آن‌که حتی خانواده‌هایشان مرگ‌شان را درک کنند. سوری‌ها به‌تدریج دریافتند که حکومت نه برای دفاع از میهن، که برای تثبیت سلطه خود فرزندانشان را به مسلخ می‌فرستد. از همین‌رو، ماجراجویی‌های فرامرزی حافظ اسد در لبنان، در ذهن بسیاری از مردم سوریه نه نماد قدرت، بلکه نشانه‌ای دیگر از بی‌اعتنایی رژیم به جان و کرامت ملت بود؛ و این نیز دلیلی دیگر بر زخم کهنه‌ای به نام نفرت.

سانسور، خفقان و خشم انباشته

در دوران حافظ اسد، سوریه به سرزمینی بدل شد که حتی اندیشیدن در آن جرم به‌حساب می‌آمد. هر واژه باید از صافی ایدئولوژیک حزب عبور می‌کرد، و هر جمله پیش از تولد، در گلو خفه می‌شد. نمایشنامه‌ها، اشعار، مقاله‌ها و کتاب‌ها زیر دست قیچی سانسور به طریقه‌ای منظم و سیستماتیک ذبح می‌شدند. در مدارس، کودکان موظف بودند هر صبح، نه سرود وطن، که سرود فرمانروا را بخوانند. کلاس درس، جای آموزش بود، اما آموزش بندگی.

این خفقانِ فرهنگی، لایه‌ای مسموم بر روان جمعی جامعه نشاند. نویسنده‌ای که نمی‌توانست حقیقت را بر صفحه بیاورد، شهروندی که اندیشه‌ای ساده را نمی‌توانست به زبان آورد، و کودکی که هر روز مجبور بود دروغی را طوطی‌وار تکرار کند، هر سه حامل خشم‌هایی خاموش بودند. این خشم، سال‌ها در سکوت جوشید، در خلوت انباشته شد، و سرانجام، در ۲۰۱۱، به فریادی طوفان‌گون بدل شد. همان نسلی که دروغ را از بَر کرده بود، به خیابان آمد و فریاد زد: «الشعب یرید إسقاط النظام»؛ مردمی که دیگر نه فقط بر ظلم، بلکه بر تحقیر شوریده بودند.

تصویر پدرانه حاکم؛ چهره‌ای که همیشه می‌نگریست

در سوریه حافظ اسد، هیچ دیواری از چهره حاکم خالی نبود؛ از کلاس درس کودکان تا اسکناس‌های روزمره، از تابلو‌های خیابانی تا قاب‌های ادارات رسمی. این حضورِ بصریِ فراگیر، نه نشانی از محبوبیت، که تذکاری بی‌وقفه از اقتدار بود. عکسِ فرمانروا، مثل چشمی باز، همواره می‌نگریست؛ حتی آن‌گاه که ساکت بود، نظاره می‌کرد.

روان‌شناسان سیاسی این‌گونه حضور‌ها را ابزاری برای تهی‌سازی انسان از اراده می‌دانند. تکرار بی‌پایان تصویر قدرت، فرد را به خودسانسوری می‌کشاند؛ به نقطه‌ای که از ترسِ چشمِ ناظر، پیش از آن‌که زبانش ببندد، ذهنش را خاموش می‌کند؛ و این تصویرِ همیشگی، این چهره سرد و دست‌نیافتنی، سرانجام روزی هدف قرار گرفت: در نخستین روز‌های انقلاب، مجسمه‌ها فرو افتادند، تصاویر لگدمال شدند، و صورت‌هایی که دهه‌ها همه‌جا دیده می‌شدند، از دیوار‌ها پاک شدند. نه از سر خشم آنی، که به نیّت بازیابی کرامت خود، کرامتی که سال‌ها در سایه همین تصویر گم شده بود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تاریخ جهان
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۶
تابان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۳۲ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
4
5
نفرت از هیچ انسانی(حتی دیکتاتور خونریز) توجیه گر این رفتار شنیع نیست.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
12
چقدر شبیه ایران بعد از انقلاب
رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
11
حکومت با کفر پایدار میماند ولی با ظلم نه ...
اینجام همون سیستم البته با پیچیدگی بیشتر وجود داره
Mig mig
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
12
دولت مافیا تعبیر درستیه مثل ایران
ناشناس
|
Sweden
|
۱۵:۱۴ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
1
آيين بودا و آيين تصوف چيست ؟

آيين بودا ميگويد خدا به زمين آمد
و بدنی پيدا کرد ( به اسم بودا )
و به آسمان رفت
ودر نهايت پيروان بودا همگی تبديل به بودا ميشوند

اين آيين اعتقاد دارد انسان ميميرد و زنده ميشود بارها
و اينقدر اين اتفاق ميفتد که انسان پاک شود
و به مقام خدايی برسد ( بودا )
و به بودا ملحق شود

ولی بودا يا همان خدا فقط يکبار به زمين آمده
و ديگر به زمين نخواهد آمد
چون او پاک است و نياز به دوباره به دنيا آمدن
و پاک شدن ندارد

در آيين عربی ، قران ، گفته شده در نهايت همگی انسانها زنده خواهند شد
و اين اتفاق هنوز نيفتاده
و اينکه الان زنده شدگان مردگان اتفاق بيفتد
و اين اتفاق هم بارها بيفتد ( مرده بميرد و دوباره زنده شود بارها )
رد شده

در آيين تصوف هم صوفی در نهايت به خدا تبديل ميشود
و مستجاب الدعوه ميشود
و هر خواسته ای دارد بلافاصله براورده ميشود

سعدی در اين باره ميگويد :

گروهی عمل دار عزلت نشين..قدمهای خاکی دم آتشين
به يک نعره کوهی زجا برکنند..به يک ناله شهری به هم برزنند

از بين آيين های گفته شده فقط آيين تصوف و آيين عربی ، نجات دهنده ندارد
در قران عربی ابدا صحبت از نجات دهنده نيست
و کارهای خود انسان باعث نجات او خواهد شد

در آيين تصوف هم با خدا شدن انسان
او خودبخود نجات پيدا ميکند
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۲
خب . الان بریم بودایی بشیم ؟
تو که مثلا اهل ادبی هنوز بلد نیستی هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد ؟؟؟؟
بجای اینکه صبح تا شب و بالعکس توی فضای مجازی این چرت و پرت ها رو بخونی برو کتاب بخون که قدری عمیق تر ببینی .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
11
نمی دانم ا ین داستان جرا اینقدر برایم آشناست .حیف آن جوانانی که به نام مدافع حرم برای تثبیت رژیمی چنین خون خوار به آنجا رفتند و شهید شدند .
پاسخ ها
ایران
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۸
چرند نگو جایگزین های بشار اسد که تروریست های تکفیری باشن صد برابر بدتر از بشار اسد هستن . دیگه بهترین گروه مخالف اسد که ارتش آزاد سوریه باشن ریختن حرم حجر بن عدی رو خراب کردن و سخنگوی ارتش آزاد سوریه گفت بعد از اسد نوبت حزب الله و عمار حکیم عراق و ایرانه !!! تازه جدا از اینا اون موقع داعش بود که حرم حضرت یونس و تعداد زیادی مسجد رو خراب کرد و دشمن اصلیش ایران بود . یک صهیونیست تو کنفرانس هرتزالیا گفت ایران بدن پیکره مقاومت است و حزب الله مچ و دست این پیکره هست که خر اسرائیل رو گرفته . ما سال 2006 سراغ حزب الله رفتیم ولی شکست خوردیم چون بازو ( سوریه ) خون رسانی میکرد ! این دفعه اول سراغ بازو می‌رویم بازو رو چه بزنیم مچ میفتد بعد راحت سراغ بدن می‌رویم ! واسه همین فتنه سقوط بشار اسد تو‌ سوریه رو ترتیب دادن . بعد بازم میگی حیف شهید شدن مدافعان حرم ؟؟؟!!! اگه مدافعان حرم نبودن الان هیچ جرمی تو عراق و سوریه وجود نداشت و در جای جای ایران شاهد بمب گذاری تروریست ها بودیم .
محبوب از تبریز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
7
واقعا مطلب جالبی بود حالا مسولان جمهموری اسلامی باید پاسخ دهند که از چمین رزیمی حمایت کردند به خاطر اینکه در زمان جنگ ایران و عراق با گرفتن 100 هزار تن نفت رایگان از جمهوری اسلامی حمایت کرد انهم زبانی تاریخ در اینده و حالا از ما به نیکی یاد نخواهد کگرد و ما را افرادی خواهند دانست که حامی جنایتکاری مانند حافظ و بشار بودیم به خاطر یک دستمال قیصریه را به اتش کشیدیم برای حفظ بشار هزاران کشته م میلیاد ها دلار هزینه کردین انهم شد نتیجه اش هر حکومتی که در دام روسیه افتاده عاقبت خوشی نداشته مانند خانواده اسد و قذاف لیبی و صدام عراق و چاوشسکوی رومانی . تاریخ اینه عبرت است اگر عقل و شعور باشد حاکمان جنایتکاری که از تاریخ عبرت نگرفتند یا خودشان با ذلت کشته شدند و یا خانواده شان
پاسخ ها
مجید
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۸
من جوابتو میدم
اولا سوریه میتونست به جای اینکه 10 میلیارد دلار نفت از ایران بگیره و به جاش اون همه حمایت از ایران بکنه مثلا اجازه حضور نیروهای ایرانی در سوریه رو بده یا به ایران موشک بده یا خط لوله گاز صدام رو قطع کنه و متحمل اون همه تحریم بشه میتونست چند برابر بیشتر از این نفت رایگان رو از صدام یا آمریکا بگیره و از ایران حمایت نکنه ولی اومد از ایران حمایت کرد پس انصاف می‌گفت که باید کمکش میکردیم .
دوما تکفیری ها صدها برابر بدتر و جانی تر از خاندان اسد بودن همین الانش هنوز به قدرت نرسیده علوی های زیادی رو فقط به جرم علوی بودن اعدام خیابانی کردن تازه اینایی که الان حاکم شدن و این جنایات رو کردن کم افراطی ترین مخالفان بشار اسد هستن اون موقعی که ما وارد سوریه شدیم و به بشار اسد کمک کردیم گروه های بسیار افراطی تر مثل جبهه النصره وجود داشتن که هزاران جنایت انجام دادن . بعدشم داعش اومد که جنایات و اهدافش اصلا نیاز به توضیح نداره . تازه الان هنوز مردم سوریه اقدامی علیه تکفیری های حاکم انجام ندادن بذار اقدامی انجام بدن تا اون موقع بهت نشون میدم جنایت کار واقعی تکفیری ها هستن یا خاندان اسد . خاندان اسد لااقل کسی رو به خاطر عقاید مذهبیش نمیکشتن و موقعی میکشتن که علیه حکومت اقدام میکردن ولی تکفیری ها هنوز نیمده علوی های زیادی رو فقط به جرم علوی بودن کشتن . دروزی های زیادی رو با کوتاه کردن ریششون تحقیر کردن و ... . اون موقعی که ما وارد سوریه شدیم تکفیری ها بسیار وحشی تر از الان بودن الان به خاطر رشادت های مدافعان حرم مجبور شدن برن تو لاک محافظه کاری و دیپلماتیک . ولی اون موقعی که ما وارد سوریه شدیم دیگه کم افراطی ترین مخالف بشار اسد که ارتش آزاد سوریه باشه حرم حجر بن عدی رو خراب کردن و تهدید به خراب کردن حرم حضرت زینب کردن ! تکفیری های دیگه هم بارها حرم سامرا و کاظمین رو خراب کردن . اگه مدافعان حرم نبودن الان اثری از حرم در عراق و سوریه نبود . دلیل دومی که ما به خاطرش وارد سوریه شدیم ایران بود . سخن گوی ارتش آزاد سوریه اعلام کرده بود که بعد از اسد نوبت حزب الله و عمار حکیم عراق و ایرانه ! داعش هم که بیشترین دشمنی رو با ایران داشت و اصلا برای نابودی ایران به وجود اومده بود . جدا از اینا یک صهیونیست تو کنفرانس هرتزالیا اعلام کرد که ایران بدن پیکره مقاومت هست و حزب الله لبنان دست و مچ این پیکره است که خر اسرائیل رو گرفته . ما سال 2006 اشتباه کردیم که سراغ مچ رفتیم و شکست خوردیم چون بازو خون رسانی میکرد . اینبار باید اول سراغ بازو برویم بازو را که نابود کنیم مچ میفتد بعد راحت سراغ بدن ( ایران ) میرویم . پس اگر مدافعان حرم نبودن الان شاهد انفجارهای پی دی پی در جای جای ایران بودیم .
درمورد هزینه هام اتفاقا ما هزینه های زیادی تو سوریه نکردیم هزینه های زیاد رو اربابت آمریکا کرد که حداقل 7 هزار میلیارد دلار یا 4 هزار میلیارد دلار خرج کرد این فقط خرج آمریکاس خرجای اروپا بماند خرجای ائتلاف عربی بماند ولی ما با مبلغ بسیار بسیار بسیار کمتری که اصلا قابل مقایسه با مبالغ خرجی دشمنان نیست تونستیم شکستشون بدیم .
محبوب از تبریز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۱
2
9
من در زمان حافظ اسد به سوریه رفته بودم و با تعدای از مردمانش که فارسی بلد بودند یواشکی صحبت می کردم واقعا خون گریه می کردند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۵:۱۹ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۲
3
5
بنویس سوریه بخوان ایران؟
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۲
2
8
در عجبم که مسئولین کشور ما با علم به یان موضوعات چطور حاضر شدند به نام دفاع از حرم هم جوانان ایرانی و افغانی را در سوریه به کشتن بدن و هم سوری های جان به لب رسیده از دیکتاتوری اسدها را از دم تیغ بگذرانند؟ راستی الان که بشار از سوریه فرار کرد و رفت و به قول حضرات سوریه دست تکفیری ها افتاد، حرم دچار آسیب شد یا نه؟
پاسخ ها
طه
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۳۶ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۸
پسر خوب به خاطر رشادت های مدافعان حرم بود چه الان تروریست ها از لاک وحشی گری به لاک دیپلمات روی آوردن . چرا راه دور میری همین ده سال پیش ارتش آزاد سوریه که کم افراطی ترین گروه مخالف اسد بود حرم حجر بن عدی رو خراب کرد و تهدید به خراب کردن حرم حضرت زینب کرد ! همچنین سخنگوی ارتش آزاد سوریه گفت بعد از اسد نوبت حزب الله و عمار حکیم عراق و ایرانه !! حالا بمباران کردن چندباره حرم سامرا و کاظمین عراق توسط تکفیری ها بماند . بعد طعنه میزنی میگی حرم دچار آسیب میشد یا نه ؟! اگه اون موقع نمیرفتیم معلومه که دچار آسیب میشد که هیچ ایران هم دچار انفجارهای تروریستی پی در پی میشد . یک صهیونیست تو کنفرانس هرتزالیا گفت که ایران بدن پیکره مقاومت هست و حزب الله لبنان دست و مچ این بدن هست که خر اسرائیل رو گرفته . ما سال 2006 اشتباه کردیم که سراغ مچ رفتیم و شکست خوردیم چون بازو خون رسانی میکرد . این بار ابتدا سراغ بازو می‌رویم . بازو رو چه بزنیم مچ خودش میفتد بعد سراغ بدن میرویم ! واسه همین فتنه اسقاط بشار اسد تو سوریه رو به راه انداختن .
درمورد جنایات هم تکفیری ها صد برابر جانی تر و وحشی تر از خاندان اسد هستن . مگه ندیدی هنوز نیامده چه بلایی سر علوی های سوریه آوردن ؟؟!! مگه ندیدی چه قدر اعدام خیابانی انجام دادن ؟! خاندان اسد لااقل کسانی رو میکشتن یا زندانی میکردن که علیه حکومت شورش کرده باشن و کسی رو به صرف عقایدش نمیکشتن ولی تکفیری ها از وقتی حاکم شدن عده زیادی رو به جرم علوی بودن اعدام خیابانی کردن
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
2
6
دولت اسد بخاطر ظلم هایی که به مردمش روا داشت مستحق بیشتر از اینهاست .بامید برگرداندن اسد و محاکمه و مجازات او و ایادی اش .و سربلندی و عزت مردم عزیز سوریه .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
2
6
مردم انتقام سالها ظلم اسد را گرفتن و دیکتاتور را فراری دادن و انشاالله که بزودی خود اسد و خانواده اش را تانود کنند .
نظرات شما